کل داستان دوتا 2

[''iMM]

از طرف دیگه ه داستان SkyWrath Mage که منم بعد از سال ها که دنبال Vengeful Spirit میگشته آخرش یه سر نخ ازش پیدا میکنه . توی جنگل از BrewMaster میشنوه که آخرین بار Vengeful درگیر جنگ با Batrider بوده که دست راست Viper محسوب میشه. SkyWrath Mage چند دقیقه تو خودش فرو میره ، بعد با چشایی که برق میزنه با عصبانیت تمام میگه Such Wings , Shall not be Allowed to Near the SKY و با سرعت تمام به سمت شرق ( مقر قرماندهی Viper ) حرکت میکنه ....

_______________________

جدا ایده ی خوبیه که هرکی واسه خودش یه هیرو انتخاب کنه و داستانشو بسازه ، تازه میتونیم به همدیگه هم برسیم مثلا من خودم یه بار میلاد storm spirit رو پای درخت دیدم با headphone داشت چاوشی گوش میداد، هرچی گفتم باهام بیا بریم دخل این viper و بیاریم گفت Keep Calm and Listen to the Chavoshi !! :tongueblush:

[ATER]

پیش زمینه که برای نوشتن دارید خوب هست گرچه یه داستان خوب به فنه بیان ، هنر نوشتن ، فراگیری کلمات کلیدی و قدرت تخیل و... هم لازم داره
سیع کنید کل داستان رو در 10 جمله بیان کنید و هر جمله رو سرتیتر هر فصل داستان قرار بدید دورن اون فصل داستان رو با جزئیات بیان کنید.

بیو گرافیکی کرکتر های اصلی داستان رو یخوانید با دیالوگ های درون بازی این کرکتر ها آشنا بشید و نسبت به رفتار و کردار هاشون کرکتر ها رو شخصیت پردازی کنید (برای مثلا از دیالوگ های هیروی Invoker مشخص هست که چقدر جادوگر مغروری هست)

گره خوردن بعضی از داستان ها به هم میتونم کتاب رو زیبا کنه

و.... چیز های دیگه

موفق باشید.

[SMAUG]

tiny و امدن اون به جزیره البته من با اسمش مخالفم ( ریزه ) خندم گرفت :
tiny در کودکی پدر و مادرشو از دست میده و تنها میشه و فقط یه گردنبند از مادرش براش میمونه که اونو تو مصر هنگام کاوش پیدا میکنه تنهایی به حدی اونو ازار میده که به یه غار پناه میبره ( راستش اول ادم بوده و دوستاش به خاطر ریز بودنش مسخرش میکننن) پس از ورودش به غار دهانه غار بسته میشه علتش شاید گردنبندش بوده کسی اینو نمیدونه توی غار تنگ و تاریک تعجب میکنه به اینکه چرا گرسنش نمیشه ! چند سال بعد تو نزدیکی اون غار زلزله میشه و یه پرتو میبینه به سمت بیرون غار میره وقتی خودشو میبینه تعجب میکنه که سنگ شده احساس خواصی پیدا میکنه و میره تا از دوستاش انتقام بگیره دوستایی که شاید مرده بودن tiny بزرگتر میشه و به حدی میرسه که اگه جمع بشه و تکون نخوره مردم اونو با کوه قاطی میکنن tiny پس از مدتی nature رو میبینه که به سراغشش اومده و ازش میخواد به تیمش بپیونده و به اون میگه شاید تنها امیدمون در برابر اون بی چهره تو باشی دوست من
اینم از tiny

[[DR.[mmL]

دمت گرم خوبه .....
ولی مگه lich و viper هم تیمی نبودن پس چجوری lich viper رو دستگیر کرد ؟

[SMAUG]

This quote is hidden because you are ignoring this member. Show Quote

دمت گرم خوبه .....
ولی مگه lich و viper هم تیمی نبودن پس چجوری lich viper رو دستگیر کرد ؟

viper کلا یعنی خیانت کار

[Viper]

This quote is hidden because you are ignoring this member. Show Quote

viper کلا یعنی خیانت کار

راستش "افعی" معنای متداول تریه .... ولی خب شما ادامه بده.
ای خدا بگم لعنت کنه این google translate رو.

[ReGoX]

راستش این پست به نظرم فوق العاده جالب اومد! مخصوصا برای من که به دنبال داستان هیرو ها از کتاب وارکرافت بودم تا بیوگرافیشون توی دوتا2.
من سعیمو میکنم تو این پست داستان رسیدن هیرو های شیطانی رو به دوتا 2 بگم(منظور از هیرو های شیطانی فقط هیرو هایی هستند که به زبان عبری جهنمی یا Hell Ebrie با هم دیگه داخل بازی مکالمه میکنند که عبارتند از: Doom-Shadow Fiend-Shadow Demon و Terror Blade)من داستانم رو در دو بخش ارائه میدم: بخش اول دستگیری این چهار موجود بخش دوم-پیداش شیطان و تقسیم روح بین آنها و فرار آنها از جهنم
__________________________________________________ __________________________________________________ ______________________________________________
بخش اول: پیدایش طبقه هفتم جهنم و تبعید موجودات به آنجا.
طبقه هفتم جهنم.مکانی که هیچ انسانی برای سنگین ترین گناهان خود نیز به آنجا تبعید نشده است، طبق افسانه هایی که Elder Titan نقل میکند.او که سازنده تمامی طبقات جهان و کائنات است پس از ساخت این طبقه از جهنم تنها چهار نفر به این قسمت از جهان توسط چهار نیروی بنیادین(Fundemental) تبعید شدند،
Elder Titan در ادامه صحبت هایش میگوید:
" Doom که فرشته مقرب خدا بود و به علت سرپیچی از فرمان خدا هفتاد هزار بار بال هایش توسط ارتش Chaos Night قویترین نیروی بنیادین، پاره پاره و به آتش کشیده شد و سپس جسم نیمه جان او که جز ریشه بال هایش و صورتی که دیگر شبیه به فرشتگان نبود به این طبقه از جهنم فرستاده شد.

Shadow Fiend دومین موجودی بود که مورد این جزای وحشتناک قرار گرفت، او در اوایل زندگی اش پرنس سایه ها بود و تمامی سایه های جهان به او احترام میگذاشتند،پدر او Shadow Demon را در 13 سالگی اش به جرم خویشاوندی با الهه Doom توسط یک سیاه چاله که Enigma به وجود آورد به همان طبقه هفتم جهنم تبعید کردند. پس از آن دیگر پرنس سایه ها آن قلب مهربان خود را نداشت،او توانست با آموزش های که از یک سایه ناشناخته دیده بود طلسم نگه داری ارواح را آموزش ببنید! او تنها سایه ای بود در تاریخ که توانسته بود بر ارواح که موجوداتی برتر از سایه ها هستند غلبه کند. او در یک زمان که به دنبال روح یک موجود نورانی بود به دام یکی از اسرار آمیز ترین نیرو های بنیادین افتاد،یک Fundemental با نام Wisp بدون اینکه خود پرنس متوجه شود با یکی از ارواح درون وی توانسته بود ارتباط برقرار کند و قبل از اینکه پرنس بتواند عکس العملی از خود نشان بدهد خود را در قعر جهنم و کنار پدر خود Shadow Demon یافت.

آخرین موجودی که به این تبعیدگاه راه یافت Terror Blade بود،یادم است در زمان ورودش به جهنم هیچکس جرات بستن دستانش به زنجیر آتش آنجارا نداشت و او خودش اینکار را انجام داد،برای یافتن Terror Blade تنها حضور یکی از نیرو های بنیادین کافی نبود.یکی از تنها زمان هایی بود که این چهار نیروی بنیادین با یکدیگر متحد شدند.
قویترین نیرو (Chaos Knight) توسط قدرتی که Wisp به روحش میبخشید شانه به شانه بردار بزرگترش Keeper of the Light پشت سر نیرویی که ترس در بنیاد وجودش تعریف نشده است به سمت غار های مرموزی که زیر چشمه Avernus وجود داشت و محل زندگی Terror Blade بود حرکت کردند،
پس از رسیدن به آنجا مجسمه اشخاصی را دیدند که با اینکه زخم شمشیر بر آنها نبود ولی به طرز دلخراشی مرده بودند و این علت تحت تعقیب بودن Terror Blade بود، او در مبارزه ای که برای دفاع از غار های Avernus داشت از نفرین ممنوعه ای با نام نفرین Sunder در مقابل دشمنان خود استفاده میکرد.او با این نفرین که از ترس عظیمی که از شمشیر هایش برمیخواست روح تازه دشمن خود را با روح نیمه جانش عوض میکرد و با یک حمله دشمن را از پا در می آورد،
هر چهار نیروی بنیادین از این مسئله کاملا با خبر بودند، بلافاصله پس از دیدن Terror Blade بدون ترس ترین Fundemental ترسناک ترین بخش جهان را که برای هر کسی ممکن نیست در عمر خود ببیند به وجود آورد،یک سیاه چاله که به طبقه هقتم جهنم راه داشت. اما Terror Blade ترسی از این مسئله نداشت او با قدرت خود به شبح حولناک عظیم الجثه ای تبدیل شد و خودش را از سنگ illusion عبور داد،اکنون چهار نیرو با دو Terror Blade سروکار داشتند،در این زمان Chaos Knight سپاهیان خود را فرا خواند و شروع به مبارزه با Terror Blade کردند،
تاریکی غار و صدای غرش شمشیر ها در برخورد به یکدیگر دل هر جنبده ای را به لرزه می انداخت در این زمان Keeper of the Light به حالت روحانی خود درآمد و کل غار روشن شد، او که میدید آنها به تنهایی نمیتوانند از پس این شر اعظم بر بیایند تمامی فرشتگان بزرگ را فراخواند و آنها یکی یکی وارد میدان نبردی که در دل غار به وجود آمده بود شدند،
کم کم نبرد نابرابر شد،یک سپاه از بزرگترین فرشتگان الهی به همراه چهار نیروی بنیادین جهان در مقابل یک جنگجو...با این حال Terror Blade ساعت ها مبارزه کرد و از پا نایستاد تا با یک ضربه ناجوانمردانه از طرف Chaos Knight به سمت سیاه چاله کشیده شد و خسته و بی رمق به سمت طبقه هفتم جهنم فرستاده شد."
__________________________________________________ __________________________________________________ ___________________
کمی طولانی شد معذرت میخوام،بخش دوم هم در اولین فرصت مینویسم!

[[DR.[mmL]

This quote is hidden because you are ignoring this member. Show Quote

چهار نیروی بنیادین با یکدیگر متحد شدند.
قویترین نیرو (Chaos Knight) توسط قدرتی که Wisp به روحش میبخشید شانه به شانه بردار بزرگترش Keeper of the Light پشت سر نیرویی که ترس در بنیاد وجودش تعریف نشده است به سمت غار های مرموزی که زیر چشمه Avernus وجود داشت و محل زندگی Terror Blade بود حرکت کردند،

عالی داداش عالی .... فقط اینایی که گفتی wisp - ck - kotl سه تا نیروی Fundemental بودن پس اون چهارمی کی بود ؟؟

[SMAUG]

بابای هیروی faceless void در ابتدا اون سارق بود و از طلا فروشی ها دزدی میکرد یک روز یه زنو دید و عاشق اون شد دنبالش رفت و دید اون زن غیب شد نزدیکتر شد و دید اون زن یه دفعه مرئی شد و به اون حمله کرد اون templar بود ولی پدر وید نمرد و پس از مدتی با اون ازدواج کرد و یه پسر به دنیا اواردن که چون صورت نداشت اسمشو faceless گذاشت اونم شغل پدرشو ادامه داد و void شد دیگه کسی نبود در مقابلش وایسه تو مدرسه یه ماسک رو صورتش بود یه بار یکی از دوستاش خواست ماسکو در بیاره ووید انقدر اونو کتک زد که مرد ووید قوی بود و توسط مامانش به جزیره وارد شد

[UnHoLy666]

This quote is hidden because you are ignoring this member. Show Quote

بابای هیروی faceless void در ابتدا اون سارق بود و از طلا فروشی ها دزدی میکرد یک روز یه زنو دید و عاشق اون شد دنبالش رفت و دید اون زن غیب شد نزدیکتر شد و دید اون زن یه دفعه مرئی شد و به اون حمله کرد اون templar بود ولی پدر وید نمرد و پس از مدتی با اون ازدواج کرد و یه پسر به دنیا اواردن که چون صورت نداشت اسمشو faceless گذاشت اونم شغل پدرشو ادامه داد و void شد دیگه کسی نبود در مقابلش وایسه تو مدرسه یه ماسک رو صورتش بود یه بار یکی از دوستاش خواست ماسکو در بیاره ووید انقدر اونو کتک زد که مرد ووید قوی بود و توسط مامانش به جزیره وارد شد

God Kill me Pleaseeeeeeeeeee
:wthplz: