طراحي سيستم كامپيوتري،طيفي از فعاليتها را ، از طراحي سخت افزار تا طراحي واسط كاربر ، در بر مي گيرد. گر چه متخصصين براي طراحي سخت افزار به كار گرفته مي شوند ، ولي اغلب سازمانها متخصصين واسط كاربر را در اختيار ندارند . بنابراين مهندسين نرم افزار بايد مسئوليت طراحي واسط كاربر را به عهده گيرند متخصصين عوامل انساني به اين امر كمك مي كنند .
طراحي خوب واسط كاربر در موفقيت سيستم نقش مهمي دارند . واسطي كه استفاده از آن دشوار باشد ، منجر به خطاهاي سطح بالايي از كاربر مي شود . در بدترين حالت ،كاربران نمي توانند از سيستم استفاده كنند . اگر اطلاعات به شكل نادرستي ارائه شوند ، كاربران معناي آن را نمي فهمند. ممكن است دنباله اي از فعاليت ها را آغاز كنند كه منجر به خرابي داده وسيستم شوند .
در گذشته ،واسط هاي كاربر ، متني يا فرمي بودند . تقريبا" تمام كاربران يك PC در اختيار دارند . اين ها واسط گرافيكي دارند كه از نمايشگررنگي با دقت بالا پشتيباني می كنند و از طريق موس و صفحه كليد كار مي كنند . گرچه واسط های متني هنوز رواج دارند ، كاربران انتظار دارند كه سيستم هاي واسط گرافيكي GUL داشته باشند .
امتيازات GUL عبارتند از :
1- آموزش و كاربرد آن ها آسان است كاربران كه هيچ تجربه اي با كامپيوتر ندارند ، پس از يك جلسه آموزش مي توانند با آن كار كنند .
2- كاربر، صفحات(پنجره هاي) مختلفي براي تعامل با سيستم دارد حركت از وظيفه ای به وظيفه ديگر ، بدون از دست دادن اطلاعات ، ممكن است .
3-تعامل سريع و تمام صفحه از طريق دستيابي فوري به هر جايي در صفحه ممكن است .
طراحان نرم افزار و برنامه نويسان ، كاربران فناوري هايي مثل كلاس هاي swing در جاوا يا HTML هستند كه اساس پياده سازي واسط كاربراند.
توسعه اكتشافي ، موثرترين روش براي طراحي واسط است فرايند ساخت نمونه اوليه با واسط مبتني بر كاغذ شروع مي شود كه تعامل كاربر راشبيه سازي مي كند و بايد از روش كاربر محوري استفاده كرد كه در آن كاربران سيستم نقش فعالي در فرايند طراحي دارد در بعضي موارد ، نقش كاربر ، ارزيابي است . در موارد ديگر ، به عنوان اعضاي تيم طراحي حضور دارد .
فعاليت مهم طراحي واسط كاربر تحليل فعاليت هاي كاربر است كه سيستم كامپیوتری بايد از آن پشتيباني كند بدون درك خواسته هاي كاربر ، طراحي واسط موفق نخواهد بود . براي درك خواسته ها ، مي توانيد از تكنيك هايي مثل تحليل وظيفه ،مطالعات اتناگرافي ، مصاحبه با كاربر و مشاهدات و يا تركيبي از آنها استفاده كنيد .
اصول طراحي واسط كاربر:
طراحان واسط كاربر بايد قابليت هاي فيزيكي و رواني كاربران را در نظر داشته باشند . افراد يك حافظه كوتاه مدت محدود دارند و وقتي كه اطلاعات زيادي را دستكاري مي كنند ، دچار اشتباهاتي مي شوند .
قابليت هاي انساني ، مبنايي براي اصول طراحي اند . اين اصول كلي بر تمام طراحي هاي واسط كاربر اعمال مي شود .و بايد به عنوان راهنماي طراحي مشروح براي سازمانهاي ويژه با انواع سيستم ها ، نمونه سازي شود .
اصل آگاهي كاربر پيشنهاد مي كند كه كاربران نبايد مجبور به تطبيق با واسطي شوند كه پياده سازي آن آسان است . واسط بايد از اصطلاحات آشناي كاربر استفاده كند و اشياي دستكاري شده در سيستم بايد مستقيما با محيط كاربر رابطه داشته باشند . به عنوان مثال اگر سيستمي براي استفاده كنترلگر ترافيك هوايي طراحي شود ، اشيا بايد هواپيما ، مسيرهاي پرواز ، دستگاه هدايت راديويي و غيره باشند . عمليات بايد بتوانند سرعت هواپيما راافزايش يا كاهش دهد، دماغه هواپيما را تنظيم وارتفاع آن را تغيير دهند . پياده سازي واسط بر حسب فايل ها و ساختمان داده ها ، بايد از ديد كاربر مخفي باشد .
معناي اصل سازگاري اين است كه فرمان ها و منوهاي سيستم بايد فرمت يكساني داشته باشند، پارامترها بايد به طور يكسان به فرمان ها ارسال شوند ، و فرمان ها از سياق يكساني پيروي كنند . واسط هاي سازگار ، از زمان آموزش كاربران مي كاهد . اطلاعات به دست آمده از طريق يك فرمان يا برنامه كاربردي ، در بخش هاي ديگر سيستم قابل استفاده است .
سازگاري واسط در زير سيستم ها نيز مهم است . حتي الا مكان فرمانهايي با معني مشابه در زير سيستم هاي مختلف بايد به روشني بيان شوند. اگر تركيب هاي خاصي از كليدهاي صفحه كليد ، در سيستم هاي مختلف معناي مختلفي داشته باشند، منجر به خطا مي شود . به عنوان مثال در ويراستاري كه اين كتاب ( كتاب اصلي) تايپ شد، كليد Ctrl+ b به معناي پر رنگ كردن متن بود ولي همين كليد در برنامه گرافيكي به معناي قرار دادن تصويري در پشت تصوير ديگر بوده
است . اين موضوع ، جالب نيست.
اين سطح سازگاري، سطح پايين است . طراحان واسط همواره بايد سعي كنند آن را در واسط كاربر اعمال نمايند. سازگاري در سطح بالاتر نيز مطلوب است به عنوان مثال ، مناسب است در تمام نهادهاي سيستم، از عمليات يكساني( مثل چاپ –كپي و غيره) استفاده شود. اما، گرودين (1989) پيشنهاد كرد كه سازگاري كامل نه ممكن است و نه مطلوب عمل حذف، اين طور پياده سازي
مي شود كه نهادها در ميز كار به سمت سطل زباله حركت داده مي شوند. اين شيوه براي حذف متن در واژه پرداز مرسوم نيست .
اصل حداقل تعجب به اين دليل مناسب است كه وقتي سيستم به طور غير منتظره اي عمل مي كند ، كاربران متعجب مي شوند . وقتي سيستم در حال كار است ، كاربران يك مدل ذهني از چگونگي كار سيستم مي سازند. اگر عملي در اين زمينه منجر به نوعي تغيير شود،انتظار مي رود كه همان عمل در زمينه ديگر نيز منجر به چنين تغييري شود . اگر غير از اين باشد، كاربر تعجب خواهد كرد . طراحان واسط بايد مطمئن باشند كه فعاليت هاي يكسان ، اثرات يكساني دارند .
اهميت اصل قابليت ترميم اين است كه كاربران هنگام كار با سيستم دچار اشتباه مي شوند. طراحي واسط مي تواند اين اشتباهات را به حداقل برساند ولي كاملا حذف نمي شوند. واسط هاي كاربر بايد حاوي امكاناتي باشتد كه كاربران بتوانند خطا را ترميم كنند . اين كار به دو صورت است :
1- تاييد اعمال مخرب : اگر كاربر، عملي را مشخص كرد كه مخرب است، بايد از آنان خواسته شود كه آن را تاييد كنند.