وروود شیاطین به جزیره دوتا2
راستش این پست به نظرم فوق العاده جالب اومد! مخصوصا برای من که به دنبال داستان هیرو ها از کتاب وارکرافت بودم تا بیوگرافیشون توی دوتا2.
من سعیمو میکنم تو این پست داستان رسیدن هیرو های شیطانی رو به دوتا 2 بگم(منظور از هیرو های شیطانی فقط هیرو هایی هستند که به زبان عبری جهنمی یا Hell Ebrie با هم دیگه داخل بازی مکالمه میکنند که عبارتند از: Doom-Shadow Fiend-Shadow Demon و Terror Blade)من داستانم رو در دو بخش ارائه میدم: بخش اول دستگیری این چهار موجود بخش دوم-پیداش شیطان و تقسیم روح بین آنها و فرار آنها از جهنم
__________________________________________________ __________________________________________________ ______________________________________________
بخش اول: پیدایش طبقه هفتم جهنم و تبعید موجودات به آنجا.
طبقه هفتم جهنم.مکانی که هیچ انسانی برای سنگین ترین گناهان خود نیز به آنجا تبعید نشده است، طبق افسانه هایی که Elder Titan نقل میکند.او که سازنده تمامی طبقات جهان و کائنات است پس از ساخت این طبقه از جهنم تنها چهار نفر به این قسمت از جهان توسط چهار نیروی بنیادین(Fundemental) تبعید شدند،
Elder Titan در ادامه صحبت هایش میگوید:
" Doom که فرشته مقرب خدا بود و به علت سرپیچی از فرمان خدا هفتاد هزار بار بال هایش توسط ارتش Chaos Night قویترین نیروی بنیادین، پاره پاره و به آتش کشیده شد و سپس جسم نیمه جان او که جز ریشه بال هایش و صورتی که دیگر شبیه به فرشتگان نبود به این طبقه از جهنم فرستاده شد.
Shadow Fiend دومین موجودی بود که مورد این جزای وحشتناک قرار گرفت، او در اوایل زندگی اش پرنس سایه ها بود و تمامی سایه های جهان به او احترام میگذاشتند،پدر او Shadow Demon را در 13 سالگی اش به جرم خویشاوندی با الهه Doom توسط یک سیاه چاله که Enigma به وجود آورد به همان طبقه هفتم جهنم تبعید کردند. پس از آن دیگر پرنس سایه ها آن قلب مهربان خود را نداشت،او توانست با آموزش های که از یک سایه ناشناخته دیده بود طلسم نگه داری ارواح را آموزش ببنید! او تنها سایه ای بود در تاریخ که توانسته بود بر ارواح که موجوداتی برتر از سایه ها هستند غلبه کند. او در یک زمان که به دنبال روح یک موجود نورانی بود به دام یکی از اسرار آمیز ترین نیرو های بنیادین افتاد،یک Fundemental با نام Wisp بدون اینکه خود پرنس متوجه شود با یکی از ارواح درون وی توانسته بود ارتباط برقرار کند و قبل از اینکه پرنس بتواند عکس العملی از خود نشان بدهد خود را در قعر جهنم و کنار پدر خود Shadow Demon یافت.
آخرین موجودی که به این تبعیدگاه راه یافت Terror Blade بود،یادم است در زمان ورودش به جهنم هیچکس جرات بستن دستانش به زنجیر آتش آنجارا نداشت و او خودش اینکار را انجام داد،برای یافتن Terror Blade تنها حضور یکی از نیرو های بنیادین کافی نبود.یکی از تنها زمان هایی بود که این چهار نیروی بنیادین با یکدیگر متحد شدند.
قویترین نیرو (Chaos Knight) توسط قدرتی که Wisp به روحش میبخشید شانه به شانه بردار بزرگترش Keeper of the Light پشت سر نیرویی که ترس در بنیاد وجودش تعریف نشده است به سمت غار های مرموزی که زیر چشمه Avernus وجود داشت و محل زندگی Terror Blade بود حرکت کردند،
پس از رسیدن به آنجا مجسمه اشخاصی را دیدند که با اینکه زخم شمشیر بر آنها نبود ولی به طرز دلخراشی مرده بودند و این علت تحت تعقیب بودن Terror Blade بود، او در مبارزه ای که برای دفاع از غار های Avernus داشت از نفرین ممنوعه ای با نام نفرین Sunder در مقابل دشمنان خود استفاده میکرد.او با این نفرین که از ترس عظیمی که از شمشیر هایش برمیخواست روح تازه دشمن خود را با روح نیمه جانش عوض میکرد و با یک حمله دشمن را از پا در می آورد،
هر چهار نیروی بنیادین از این مسئله کاملا با خبر بودند، بلافاصله پس از دیدن Terror Blade بدون ترس ترین Fundemental ترسناک ترین بخش جهان را که برای هر کسی ممکن نیست در عمر خود ببیند به وجود آورد،یک سیاه چاله که به طبقه هقتم جهنم راه داشت. اما Terror Blade ترسی از این مسئله نداشت او با قدرت خود به شبح حولناک عظیم الجثه ای تبدیل شد و خودش را از سنگ illusion عبور داد،اکنون چهار نیرو با دو Terror Blade سروکار داشتند،در این زمان Chaos Knight سپاهیان خود را فرا خواند و شروع به مبارزه با Terror Blade کردند،
تاریکی غار و صدای غرش شمشیر ها در برخورد به یکدیگر دل هر جنبده ای را به لرزه می انداخت در این زمان Keeper of the Light به حالت روحانی خود درآمد و کل غار روشن شد، او که میدید آنها به تنهایی نمیتوانند از پس این شر اعظم بر بیایند تمامی فرشتگان بزرگ را فراخواند و آنها یکی یکی وارد میدان نبردی که در دل غار به وجود آمده بود شدند،
کم کم نبرد نابرابر شد،یک سپاه از بزرگترین فرشتگان الهی به همراه چهار نیروی بنیادین جهان در مقابل یک جنگجو...با این حال Terror Blade ساعت ها مبارزه کرد و از پا نایستاد تا با یک ضربه ناجوانمردانه از طرف Chaos Knight به سمت سیاه چاله کشیده شد و خسته و بی رمق به سمت طبقه هفتم جهنم فرستاده شد."
__________________________________________________ __________________________________________________ ___________________
کمی طولانی شد معذرت میخوام،بخش دوم هم در اولین فرصت مینویسم!
ورود شیاطین به سرزمین دوتا2-قسمت دوم
آنچه گذشت: چهار موجود به دلایل مشخص به بدترین شکل ممکن مجازات و به جهنم تبعید شدند....
Elder Titan تکیه خود را بر درختی میزند و ادامه میدهد:
"آن زمان که هر چهاری تای آنها در طبقه هفتم جهنم جمع آوری شدند، حتی آتش هم از ورودِ به آنجا هراس داشت تنها کسانی که جرات اینکار را داشتند فرمانده تمامی جهنم Visage،و جلاد سنگ دل جهنم یا بهتر بگویم جلاد سیاه دل جهنم Razor بودند،آنها هر روز 13 هزار ساعت و به مدت 33 هزار سال با تمامی فدرت به شکنجه آن چهار موجود پرداختند، در اواخر سال سه هزار و سی صد ام اتفاق عجیبی افتاد، هردوی آنها در حالی که مدهوش (Stun) شده بودند توسط فرشتگان نگهبان دروازه ی جهنم پیدا شده بودند و این اصلا خبر خوبی نبود، زیرا تنها کسی که به جز من از راه های مخفی جهنم با خبر بود و توسط آنها 7 بار از آنجا فرار کرده بود دوباره به جهنم بازگشته بود،آن شخص کسی جز Lion نبود،زمانی که او به طبقه هفتم رسید و از درب مخفی وارد آنجا شد با دیدن در بند بودن آن موجودات قهقه ای تمسخر آمیز زد،Terror Blade از وی پرسید:
-برای چه میخندی ای سیاهی؟
-حال و روز در مانده شما موجودات در این مکان که راه فرار آن حتی از راه ورود اصلی اش نیز راحت تر است مزحک است
-تو کیستی که اینگونه بی باک از جهنم سخن میرانی؟
-من شیطانِ جادوگر(Demon Witch) هستم، البته همه مرا با نام مستعار Lion میشناسند
-آه،همان جادوگر معروف،قدرتت در فرار از جهنم مثال زدنیست، حال اینجا چه میخواهی؟
-نامه برایتان از شخصی آورده ام که همه تان اورا میشناسید و به دلیل آموزه های او در اینجا هستید
در این زمان هر چهارتای آنها به یکدیگر خیره شدند،نگاه های حامل صد ها جمله و کلمه ولی کسی چیزی به زبان نمی آورد،Doom که دیگر صبر تمام شده بود رو به Lion کرد و گقت:
-همه ما میدانیم منظور تو کیست...همان Warlock لعنتی با کتاب مسخره اش،بگو در نامه چه نوشته
-او در نامه گفته(با صدای خود Warlock نامه خوانده میشود):
به نام شیطان بزرگ،آن روح آمیخته در کتاب
دوستان من سلام،از اینکه شما را در کنار همدیگر میبینم و اینکه اینهمه فرصت آشنایی با یکدیگر را داشتید بسیار خوشحالم، میدانم طبقه هفتم جهنم امکانات مطلوبی برای پذیرایی از شما ندارد و فکر میکنم که 33 هزار سال تحمل این وضع نامناسب کمی زیاد است، ولی من برایتان راه چاره ای دارم، جنگی در راه است، در سرزمین تاریخ در حال وقوع است،شما هرکدامتان قوی هستید و میتوان بر رویتان لقب پهلوان(Hero) را قرار داد،پس شرایط لازم برای حضور در این جنگ را دارید،ولی مسئله ای وجود دارد؛تنها کسانی میتوانند در این جنگ حضور پیدا کنند که فنا ناپذیر باشند، آخر جنگ در سرزمین تاریخ است! شما هرچند عمر طولانی ای داشته اید ولی فناپذیر هستید،که این مشکل را نیز راه حلش را من در کتاب سایه ها (Book of Shadows) پیدا کرده ام،نفرینی است که در پایان این نامه آنرا آورده ام، آنرا هم صدا با شیطان جادوگر تکرار کنید تا فنا ناپذیر شوید، البته من هیچ کاری را بدون نفع انجام نمیدهم، شما پس از فنا ناپذیری دیگر حق انتخاب بین خوب و بد را ندارید،چون روح شیطان اعظم شمارا فنا ناپذیر میکند دیگر حق انتخاب بین خیر و شرّ را ندارید و برای جبهه شرّ میجنگید، حال انتخاب با خودتان است، ماندن در جهنم و تحمل عذاب یا پیوستن به ما و مبارزه در سرزمین تاریخ.
زندگیتان شرّ باد،امضاء:Warlock
پس از خواندن نامه هر چهار موجود خشکشان زده بود، هم مبحوط بودند از گفته های درون نامه و هم مردد که آیا باز به Warlock اعتماد کنند؟آیا دوباره با Fundemental ها مواجه میشوند در آن سرزمین و به جهنم بازگردانده میشوند؟
پس از مدتی همگی آنها اتفاق نظر داشتند که هر مکان و هر زمان دیگری در کل طبقات دنیا از زمان و مکان طبقه هقتم حهنم بهتر است،پس یکصدا به شیطان جادوگر گفتند"شروع به خواندن کن"
i'zh Ozh Domosh Omoz
Azh Nah Sin Ban Ri Ozh
Hazh makh zah Rozh
Houzh khazh Hozh
Zan izh Domosh Omoz
ناگهان زنجیر های آتش از دستان آنان ناپدید شدند،دیواره های و کف و سقف جهنم هم همینطور،حتی دیگر آنها آسمان جهنم را نیز نیافتند و وقتی به خود آمدند روبروی Warlock که با لبخند مرموزی به آنها خیره شده بود و تعداد دیگری از پهلوانان سرزمین تاریخ قرار داشتند، بله آنان اکنون عضوی از نبرد سرزمین تاریخ یا دوتا بودند.
پایان
__________________________________________________ __________
اگر داستان 2 قسمتی ورود شیاطین مورد استقبال دوستان قرار بگیره داستان بعدی که روایتگر گر ورود شوالیه ها به سرزمین دوتاست رو شروع به نوشتن میکنم!