من نمیخواهم:D
نمایش نسخه قابل چاپ
من نمیخواهم:D
این مدلیشو دیگه ندیده بودیم که دیدیم .
http://forum.dotabaz.com/uploaded/3236_01430929139.png
ای شیطون اون سلنا گومزا رو صفحه چی میخوان؟:دی
http://forum.dotabaz.com/attachments...4-27_00001.jpg
نظرم درباره این بازی عوض شده :D
MEDICCC
Sunsfan فارسی هم چت میکنه :D
http://forum.dotabaz.com/uploaded/1352_01431085088.jpg
فایل پیوست 3571win haye ma
سلام دوستان
برای تورنمنت heroes of the storm که توی تهران برگزار میشه 2تا پلیر نیازمندیمD: ثبت نام هم تا سه شنبه یا چهار شنبه س
battle tag: Taraghe#1327
fast :D
http://uupload.ir/files/2k8i_ahahahaha.png
یا امامزاده بیژن!
و این است قدرت ما...خخخخخ :ultimatehighplz::badassplz:
الان این چی هست :d
خیلی حال میده آخه تو 1 attack این همه loot بگیری :D من سابقه 700k gold هم داشتم اما اون Loot هیچی Dark نداشت...
اون هم که 6k Dark زده باید Cup هاش بالا بوده باشه من الان عمدا" Cup هام رو آوردم در سطح آدما Lvl پایین که کسی نتونه بزنتم و فقط TH رو گذاشتم بیرون برم تو Shield
Clash of Clans
از بحث کردن با هم بپرهیزید .
پست های اضافی پاک شد .
بازی 2 همکار سایت برای اولین بار :
http://forum.dotabaz.com/attachment....tid=3588&stc=1
واقعا بازی زیبایی بود میتونید ریپلی رو ببینید
پینگم الان عالیه مثلا !!! در بهترین وضعش بالا نمایش داده شده
بازی خوب بود دیدمش ولی خیلی با میپو کم lh زدی سند خوب بازی کرد storm هم که تارد بود 119 lh
ولی جالب بود واقعا.
طولانی ترین بازی دوتا 2 3 ساعت و خورده ای طول کشید
1492632246
بازی خودم نبود تو قسمت watch دیدم
دیگه انقدر طولانی بود پلیر ها داشت به بازی فحش میدادن هیچکدوم هم بیخیال نمیشد و لفت گیم نمیداد حتی با اینکه بازی حساب نمیشد
The Dream !
فایل پیوست 3589
دوستان Arcana PA رو توی بازیه VG.P vs TongFu روی VG.P گذاشتم ( دعا کنید برام این یکیو از دست ندم )
چههههههههه عجب بالاخره بردم !!!!!!!! 10$
b-)
دوستان اگر 1 اکانت 1 بار هک بشه و استیم ایدی رو برگردونه و بعد باز هم این اکانت هک بشه برای بار دوم آیا ممکنه که بازم استیم ساپورت با مدارک کافی ایدی و ایتم هارو برگردونه یا نه؟!
دفه اول خدایی مقصر خودم بودم اما دفه بعدی :|
دوتا 2 باز بود داشتم بازی watch میکردم TS هم باز بود یهو همه با هم بسته شد!!!
اومدم استیم رو باز کنم گفت فایل exe پیدا نمیشه،رفتم دیدم بله کلا پاک شده + کلی از فایلهای دیگه دوتا و استیم! یعنی عملا اینا خراب شده بودن و باز نمیشدن.
سریع رفتم سایت استیم اکانتم رو وارد کردم دیدم پسوردش عوض شده،رفتم به ایمیلم دیدم پسورد اونم تغییر دادن!
بعد از 2 روز هنوز تو شک هستم :-o
اخر شب بود که این اتفاق افتاد که البته من روز بعدش تونستم ایمیلم رو با یه سری مکاتبات با یاهو ساپورت برگردونم اما هنوز جوابی از طرف استیم نگرفتم و این طرف هم داره ایتم ها رو همینطوری گیفت میکنه :(
عاقا این گرمای گلستان رو من تا حالا تجربه نکرده بودم که الان تجربه کردم !
اینجا شده عافریغا :||||
دیروز ظهر دما به 52 رسید !!!
الان هم 48 هست...
ما میریم حمام با بدن خیس میاییم جلو کولر بازم گرممونه :d
خدایا ! ما بارون میخوایم :(
آقا منم دارم داستان مینیویسم ولی هیچ ربطی به داستان دوستمون نداره و یه جورایی رمان مانند هستش و نقشه و سرزمین هم کشیدم و داستان خیلی طولانیه..... صفحه اولشو میذارم تورو خدا نظر بدید اگه خوب بود تمومش کردم بذارم :
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پس از جنگ خونین میان خواهران نقابدار در منطقه "رونین" ( بوته زار بزرگی در نزدیکی کوه سیاه )، تنها بازمانده جنگ نوزادی معصوم و بی گناه بود که تازه چشم به جهان گشوده بود . میان گِل ها و در زیر باران بی رحم مانده بود و سرنوشت انتظار مرگ او را میکشید.
ولی خدا با مرگ او مخالف بود ...
زنی پیر با موهایی کاملاً سفید و لباسی خاکستری رنگ همراه با کلاهی نوک تیز در میان رگبار باران برای شکار به سمت جنگل " کوه سیاه " ( سیاه نامیدن کوه به دلیل شوم بودن آن است ) می رفت که تکه ای از گوشت انسان را در میان گِل ها دید اما پس از کمی دقت فهمید او یک نوزاد است . ابتدا می پنداشت او مرده ولی هنگامی که تحرکی در جسم کوچک آن دید ، او را بلند کرد و به سمت خانه خود واقع در کوه سیاه برد .
پیر زن در جوانی خود یک راهبه بود و بدلیل عاشق شدنش به یک جوان او را از دهکده " گرین فیلد " طرد کردند و او به کوه سیاه پناه آورد .
او زندگی خود را همراه با نوزاد دختری که در جنگ پیدا کرده بود می گذراند و در خانه غار مانند کوچکی که داشت کودک را بزرگ می کرد . کودک بسیار باهوش و زیرک بود و در سن 6 سالگی توانایی خود را در پرتاب خنجر از مادرش (پیرزن راهبه) آموخته بود. در 9 سالگی هر روز برای چیدن سبزیجات به طرف جنگل میدوید و سرعت زیادی که داشت باعث میشد مانند شبحی به نظر برسد و از خطر حیوانات گوشتخوار و اورک های ولگرد در امان بماند .
مادرش به او در رابطه استفاده درست از توانایی هایش گوشزد میکرد و او را به اعتقاد به خدا نصیحت میکرد
خدایی که مانند نگهبانی از او محافظت میکرد ...
دهنم سرویس شد اخر هم باختیم..
اومدم نرمال مچ بزنم تو چلنج های بوک بودم چلنجم تینکر افتاده بودگفتم یه دست تینکر برم 1:43:04 طول کشید!
rapier هم مال razor بود :v
Match 1518793567 - Overview - DOTABUFF - Dota 2 Stats
رکورد طولانی ترین بازیم تو dotabuff شد